English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6772 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
have other fish to fry [have better fish to fry] U کار مهمتر داشتن
have one's hand full U کار مهمتر داشتن [دستم یا دستش بند است]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
overpoise U مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
Other Matches
premiering U مهمتر رئیس
premiers U مهمتر رئیس
premier U مهمتر رئیس
premiere U مهمتر رئیس
premiered U مهمتر رئیس
premieres U مهمتر رئیس
overrides U برتر یا مهمتر بودن
override U برتر یا مهمتر بودن
overrode U برتر یا مهمتر بودن
overridden U برتر یا مهمتر بودن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
bear U داشتن
bear U در بر داشتن
bears U در بر داشتن
possess U داشتن
wanted U کم داشتن
want U کم داشتن
to be feverish U تب داشتن
to have f. U تب داشتن
to be in a f. U تب داشتن
bears U داشتن
possesses U داشتن
possessing U داشتن
own U داشتن
owned U داشتن
owning U داشتن
to possess U داشتن
owns U داشتن
intercommon U داشتن
to have U داشتن
to hold U داشتن
lackvt U کم داشتن
relieving U داشتن
relieves U داشتن
to have possession of U داشتن
having U داشتن
have U داشتن
doubts U شک داشتن
doubting U شک داشتن
doubted U شک داشتن
doubt U شک داشتن
redolence U بو داشتن
relieve U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
to hold a meeting U داشتن
lacks U کم داشتن
lack U کم داشتن
lacked U کم داشتن
to go hot U تب داشتن
wish [would like] U تمایل داشتن
imply U دلالت داشتن
stick-ups U برجستگی داشتن
reck U باک داشتن
reck U بیم داشتن
implies U دلالت داشتن
implying U دلالت داشتن
resile U انعطاف داشتن
contradicts U تناقض داشتن با
contradict U تناقض داشتن با
contradicted U تناقض داشتن با
repugn U تناقض داشتن
reck U پروا داشتن
to rold in steem U محترم داشتن
scruple U وسواس داشتن
vibrating U ارتعاش داشتن
vibrates U ارتعاش داشتن
vibrated U ارتعاش داشتن
vibrate U ارتعاش داشتن
scooting U سرعت داشتن
scooted U سرعت داشتن
refrain U نگاه داشتن
refrained U نگاه داشتن
scruple U تردید داشتن
schismatize U شقاق داشتن
to hang up U نگاه داشتن
scoots U سرعت داشتن
to have an steem for U محترم داشتن
stick up U برجستگی داشتن
tolerating U طاقت داشتن
stick-up U برجستگی داشتن
tolerates U طاقت داشتن
tolerated U طاقت داشتن
to have a bee in ones bonnet U کک درتنبان داشتن
tolerate U طاقت داشتن
refraining U نگاه داشتن
abominate U تنفر داشتن
retroact U واکنش داشتن
contest U اعتراض داشتن بر
phthiriasis U شپشک داشتن
cravings U اشتیاق داشتن
adjudge مقرر داشتن
nettle U رنجه داشتن
nettles U رنجه داشتن
limp U سکته داشتن
vary U فرق داشتن
craves U اشتیاق داشتن
contested U اعتراض داشتن بر
bode U شگون داشتن
to hold in reverence U محترم داشتن
to hold in respect U محترم داشتن
crave U اشتیاق داشتن
craved U اشتیاق داشتن
pass a resolution U مقرر داشتن
pay respect to U توجه داشتن به
contests U اعتراض داشتن بر
contesting U اعتراض داشتن بر
varies U فرق داشتن
limped U سکته داشتن
propend U تمایل داشتن
protend U بسط داشتن
receive of U سهم داشتن از
to have in stock U موجود داشتن
to have in remembrance U بخاطر داشتن
hears U خبر داشتن
hear U خبر داشتن
abominating U تنفر داشتن
abominates U تنفر داشتن
preservatize U نگاه داشتن
to have in remembrance U یاد داشتن
limping U سکته داشتن
limps U سکته داشتن
to hold in contempt U سبک داشتن
to take part [in] U شرکت داشتن [در]
to have the pull of U برتری داشتن بر
liaises U رابطه داشتن
playact U رفتارمتظاهر داشتن
to have patience U شکیبایی داشتن
to have in view U در نظر داشتن
abominated U تنفر داشتن
to carry authority U نفوذیاقدرت داشتن
resembles U شباهت داشتن
resembled U شباهت داشتن
resemble U شباهت داشتن
differs U فرق داشتن
retaining U نگاه داشتن
differing U فرق داشتن
retains U نگاه داشتن
resembling U شباهت داشتن
exist U وجود داشتن
attending U حضور داشتن
attend U حضور داشتن
stinks U تعفن داشتن
stink U تعفن داشتن
exists U وجود داشتن
retained U نگاه داشتن
existed U وجود داشتن
differed U فرق داشتن
differ U فرق داشتن
to be in arrear U پس افت داشتن
occupy U مشغول داشتن
occupying U مشغول داشتن
to be in contact U تماس داشتن
to be in debt U بدهی داشتن
to be pressed for time U عجله داشتن
to be in demand U طالب داشتن
to be under deadline pressure U عجله داشتن
occupies U مشغول داشتن
to bear a grudge U لج یاکینه داشتن
disguising U نهان داشتن
disguises U نهان داشتن
disguised U نهان داشتن
disguise U نهان داشتن
to bring good luck U شگون داشتن
to bear enmity U دشمنی داشتن
to bear any one a grudge U به کسی لج داشتن
Recent search history Forum search
1nonconversation
1i go out with you
1what about the plans to put automatic machines in the factories?
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
1Given that the admittance matrix will not be full, further savings in storage requirements can be made.
2to keep someone up
1incubation
0هوای کسی را داشتن
1كلمه attention در verb معني داره؟ يا فقط noun هست
0مثل کوه پشت همدیگر را داشتن
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com